ای کار گردان گردان سپهر
یزدانِ کیهان و کیوان و مهر
ای نور هستی که گیتی تو راست
نوری بیفروز در راه راست
گم گشتگانیم در این جهان
بر نقطه ای خُرد در بیکران
پروردگارا زمین را ببین
فقدان وجدان به پا کرده کین
برخی چو گرگیم در جلد میش
برخی چو دیویم در پشت ریش
برخی چو ماریم دنبال نیش
برخی به غاریم از عصر خویش
برخی فریبند و با نام دین
اسبان خود را کنند سهل زین
نافذ دعا کن که پروردگار
از خود پرستان درآرد دمار
دکتر نادر نوری ( نافذ)
بر گرفته از وبلاگ دکتر نادر نوری کرمانشاه
آی بشرا
فروتنی را چه می شود گر به همه ارزان بفروشیم
با روشنی خوش بینی مطالعه کنیم
افسار افکار را چرا به بدگمانی بدهیم بیایید به خوبی ها جانی بدهیم
زندگی مگر چیست ؟
کاشت داشت برداشت محبت
محبت را احتکار نکنیم
بیایید رای اعتماد بگیریم با روح گذشت در قلوب نفوذ کنیم
اتم هیدروژنی را کوچک نشماریم انفجار بزرگ را بیاد آوریم
از گل هستی چرا خار باشیم ؟ قلب آزار نباشیم
هرزگی نکاریم با هوس معامله نکنیم
ادب را به عبث نفروشیم بر زبان مهار صبوری بزنیم ادب را ابدی کنیم
بیایید چون الماس باشیم
نور حقیقت را به دل پذیرا گردیم
اما در عین حال خدشه ناپذیر واستوار
دکتر نادر نوری
فروردین73
دل کی را شکستی که پایت شکست
ز سزای عمل هیچ فردی نرست
تو اگر حکم در دست داری و زور
نگذار از مقامت در افتی به گور
دکتر نادر نوری ( نافذ )
به درمانگاه عشقت پا نهادم
دم را جز به تو به کس ندادم
چنان از برق چشمت شک گرفتم
که ازقدرت آن در شگفتم
ریودی دل به یک غمزه به راحت
شدم در دام ژرف آن نگاهت
........
دکتر نادر نوری ( نافذا)
فریاد در چاه
چنان در تب چنان درغم من اَستم که لغزد جامِ مِی افتد ز دستم
به هر سو روکنم بینم سرا بی به جز مِی من ندانم چه پرستم
چومجنونم دلم خون شد ز دنیا شَهم مات است و در ماتم نشستم
در این گرداب گمراهان اسیرم چنان هایل که از جانم گُسستم
چرا امشب قرارم نیست ساقی ؟ نمی دانم چه می گویم چو مستم
بیا (نادر) بزن فریاد در چاه که می بینی سکوتم را شکستم
دلنوشته ای در ستایش جناب محمد_
ستایش و سپاس خاص خداوند جهان ا ست1 که ملک اوست آنچه در زمین و آسمان است.2
او که از قلب کوچک اتم تا وراء کهکشانها از ظلمات ثلاث3 تا عمق ژرف جانها 4 همه رامی داند.
او که حیات می دهد و می میراند5. ملک می بخشد و می ستاند6.
او که فضا پیمای اندیشه ها به بیکرانه های کبیریایش نرسد7 و در تدبیر امر محتاج کس نشود8
و اوست پروردگار شعری9 فالق الحب و النوی10 ،آفریدگار بی همتا.11
تدبیر آن است که او نموده و فرمان آن ،که او فرموده12 به هر که خواهد علم می بخشد13 واز آن که دانست عهد می گیرد .14
اما بعد ...
قرنها غریبانه غروب می کردند. سالها سرد در می گذشتند
و فترتی در عترت رسل رسیده بود15 !
پس در زمانی که جهان جولانگاه جمازه ی جهل شده بود ؛جان عقل به لب و خون قلب به جوش آمده بود ؛در زمانی که درستکاری، دستکاری شده و گل انسانیت در ازدحام علف های هرز هوس پژمرده گشته بود ؛ بشر به چرک شرک آلوده ، و خوی خوبیها خفته ، بدیها بر افروخته و سیرتها سوخته بود؛
پس در این زمان ، ناگهان ! باران رحمت بارید.
باران رحمت بارید .گل محمد رویید. هوسهای هرز هرس شد .شرک با دین عوض شد. دُرّ یتیم برآمد دوران کفر سر آمد .عصر اسلام رسید.کفر به اتمام رسید. یار دلآرام رسید .درهای نور باز شد .غوغایی در حجاز شد.ذکر ذو الجلال شد. تسکین آلام رسید. او به هنگام رسید.
دین در دل آرمید .روحی به جان بر دمید .شوری دگر به پا شد. جهل از جان جدا شد
و این چنین او آمد ........................ عشق به هر سو آمد ........ محمد خوشرو آمد
سلام بر او که سینه ی ستم را شکافت ؛بنیان مرصوص بساخت و بر جند جهل بتاخت.
ودرود بر او که محبت را در دل کاشت؛ کینه را از آن بر داشت و پرچم اسلام را بر افراشت.
ای محمد!
آفرین بر آفریننده ات ، عِز جهان زیبنده ات.
سلام بر تو که می گفتی :
ای انسانها !
فروتنی را چه می شود گر به همه ارزان بفروشیم ؟ بیایید با روشنی خوش بینی مطالعه کنیم.
افسار افکار را چرا به بد گمانی بدهیم؟ بیایید به خوبی ها جانی بدهیم.
از گل انسانیت چرا خار باشیم؟بیایید قلب آزار نباشیم .هرزگی نکاریم با هوس معامله نکنیم.
دین را به دینار نفروشیم. بر زبان مهار صبوری بزنیم .ادب را ابدی کنیم.
ای قطره ها!بیایید دریا شویم. از خاک به افلاک رویم ،به سوی ادراک رویم تا عرش چالاک دویم.
پس با هم باشید از هم نپاشید. از جنگل جهان بسوی آرام جان بگریزید.
ای محمد امین! رحمه للعالمین ،ای رسول کریم! رئوف رحیم ،ای کوکب هدایت !مظهر درایت، مصدر ولایت، سلام بر تو از ولادت تا شفاعت، از شفاعت الی الابد.
ای خدا!
ای ناخدای فلک وجود ! ای مقصود هر موجود! فرمانروای هستی ؛ای که همیشه هستی؛ ما را ببخش.
ما را ببخش و سلام ودرود ما را به پاکترین پیشانی بندگی ،اسوه ی نیک زندگی، محمد، برسان. ما راببخش و سلام ودرود ما را به آن بشیر بی بدیل ، نذیر بی نظیر، عصاره ی اعصار، گزیده ی اخیار، نور الابرار ، اجمال جمال و اوسوه ی کمال برسان.
بار خدایا!
مرا ببخش و سلام و درود مرا به سمع شمع جمع صنع برسان.
دکتر نادر نوری - کرمانشاه - دانشگاه دانشهای پزشگی و فرآیندهای بهداشتی و درمانی - شهرستان صحنه
1) سوره حمد 9) سوره نجم 49
2) سوره آهن 2 10) سوره انعام 95
3) سوره زمر 6 11) سوره توحید
4) سوره آل عمران 29 12) سوره اعراف 54
5) سوره آهن 2 13) سوره بقره 255
6) سوره آل عمران 26 14) سوره آل عمران 187
7) سوره غار 109 15) سوره مائده 19
8) سوره یونس 31 16) سوره آل عمران 159
مگر خواب است عزاییل انگار
به هر سو بنگری جُغدی خِردخوار ز هر کوبگذری افکار افگار
نشان از شادمانی نیست بر جای ندارد هیچ کس، جز غم جلودار
پرازفریاد شد کوه و دل و دشت نفیری بدتر از نفرین بیکار
امیدی نیست هم به مرگِ بیداد مگر خواب است ازراییل انگار
مگو نادر دگر درد دلت را که درمان اندک است و درد بسیار
دکتر نادر نوری آذر 96
گر زورمندی گر شاه و رهبر
یا تیز هوشی با هوش برتر
گر
روی تابان چون هور داری
یا که هزاران مزدور داری
گر
گنج قارون در بقچه ات
هست
یا سدمهارت در مخچه ات هست
یک مشت خاکی ای آدمیزاد
از خود رها شو میهن بکن شاد